مثبت اندیشی سمی
مثبت فکر کن
نیمه پر لیوان را نگاه کن اوضاع می توانست از این بدتر هم بشود.
حالا این کار نشد یه کار دیگه، برو خدا رو شکر کن تنت سالم است و میتونی کار کنی .
خداوند دخترت را بیامرزد ولی خداروشکر که سایه همسرت بر روی سرت است و تنها نیستی پس ناشکری نکن.
ای کاش به همین سادگی بود !
کاش مثبت اندیشی می توانست حال ما را خوب کند و موفقیت و خوشبختی ما را تضمین کند .
وقت آن رسیده تا از اینکه به مردم بگوییم “نیمه پر لیوان” را ببین دست برداریم شاید اصلاً نیمه پری وجود نداشته باشد ، شاید کسی که درگیر مشکلات فراوان است حوصله شنیدن چنین کلیشه ای را نداشته باشد .
تفاوت مثبت اندیشی با مثبت اندیشی سمی :
مثبت اندیشی امری توصیه شده و پسندیده است اما هر چیزی اگر بیش از حد شود مضر و آسیب زننده خواهد بود.
مثبت اندیشی سمی به جای آنکه روی مثبت اندیشی تمرکز کند سعی میکند تا ذهن را از واقعیت های تلخ و ناراحت کننده که نیاز به درک و رسیدگی دارند منحرف کرده و آن را با افکار مثبت و خیالی پر کند ، در واقع مثبت اندیشی سمی باعث انکار احساسات ناخوشایند ما در مواقع دشوار می شود و این مسئله بر خلاف تصور باعث کاهش تاب آوری شده و عواقب نامطلوب ای در دراز مدت بر روی سلامت روان ما می گذارد در واقع ما انسان هستیم و باید به خودمان اجازه بدهیم که احساسات و هیجانات خود را حتی ناخوشایند بصورت کامل تجربه کنیم و این اصلا ایرادی ندارد که ما همیشه خوب و مثبت نباشیم.
تشخیص مثبت اندیشی سمی :
برای آنکه تشخیص بدهیم آیا درگیر مثبت اندیشی سمی شده ایم یا نه لازم است نکاتی را به بررسی کنیم:
-نادیده گرفتن مشکل و پاک کردن صورت مساله به جای مواجهه با مشکلات.
– مخفی کردن و سرکوب کردن احساس واقعی خود درباره یک فرد یا یک مساله.
-احساس گناه درباره احساسات ناخوشایند یا به قولی منفی خود مثل : ناراحت بودن ، ناامید بودن ، حسادت کردن ، نفرت داشتن یا عصبانی بودن خود.
– مخفی کردن و سرکوب احساس واقعی خود درباره یک فرد یا یک چیز.
-تلاش برای کاهش احساسات ناراحت کننده.
– تلاش برای قهرمان بازی در آوردن و محکم و بدون غم نشان دادن خود در برابر وقایع سخت و ناگوار .
مضرات مثبت اندیشی سمی:
- مانع از رشد و شکوفایی ما میشود چرا که ما را به پرهیز از احساسات ناخوشایند و دردناک دعوت می کند در حالی که مواجهه با آنها برای ما چالش برانگیز است و موجب رشد ما شود .
- مثبت اندیشی سمی باعث می شود در مورد احساسات خود خجالت زده باشیم ودر فرد به خاطر تجربه احساسات ناخوشایند ایجاد احساس گناه می کند و به ما اجازه نمی دهد که با هیجانات ناخوشایند خود روبرو شده و آنها را تجربه کنیم.
- و…
تاریخچه نقد مثبت اندیشی سمی :
پژوهشگرانی مثل بل هوکس(Bell Hooks ) باربارا ارنریش (Barbara Ehrenreich ) و گابریل اوتینگن و دیگر نویسندگان و پژوهشگران سالهاست از مثبت گرایی افراطی انتقاد دارند .
ویتنی گودمن نیز یکی از افرادی است که مثبت گرایی را به چالش کشیده است و من نکاتی در این مورد را از کتاب وی به نام ” مثبت اندیشی سمی ” را در اینجا با شما به اشتراک می گذارم .
در واقع تاریخ انتقاد از مثبت اندیشی سمی به تاریخی دورتر برمیگردد ویلیام جیمز روانشناس آمریکایی در قرن نوزدهم نسبت به این بینش هشدار داده بود با این حال هنوز خیلی ها این مسئله را جدی نگرفته اند و همچنان در آمریکا و اروپا و کشورهای دیگر از جمله ایران مثبت اندیشی به صورتی که ایجاد ضرر میکند وجود داشته و ترویج می شود وقت آن رسیده است که این مسئله را جدی بگیریم و بدانیم که اصرار بر مثبت بودن می تواند مضر باشد ، بخصوص برای انسان هایی که روحیات حساس و آسیب پذیر دارند در واقع تبلیغ این مسئله که مردم باید نیمه پر لیوان را ببیند کلیشه ای بیش نیست.
میدانم که حتی تصور این مسئله که مثبت گرایی می تواند سمی و مضر باشد ، مردم را ناراحت میکند و حتی ممکن است در مقابل آن عکس العمل های شدید نشان دهند.
نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که مثبت اندیشی لزوماً سمی نیست بلکه می تواند مفید باشد ولی نه به این صورت که در فرهنگ عمومی جا افتاده ، با اینکه نیت اشخاص بدون قصد و غرض بدی است ولی ترغیب همیشگی به دیدن نیمه پر لیوان و تمرکز بر روی آن ، نه تنها ممکن است حال ما را خوب نکند بلکه مشکلاتی در بلند مدت برای ما ایجاد کند ،اینگونه مثبت اندیشی می تواند ما را دچار سردرگمی و باورهای کاذبی کند که از واقعیت به دور است هر چقدر هم که به قصد و نیت خوبی صورت گرفته باشد.
جایگزین مثبت اندیشی سمی در ارتباط با دیگران :
ولی ممکن است این سوال پیش بیاید پس ما چگونه میتوانیم به فردی کمک کنیم که در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی اساسی و جدی مثل دلشکستگی بیماری مرگ و… می باشد؟
بیایید با چیزهایی که نباید به این افراد بگوییم شروع کنیم در چنین شرایطی هرگز به فرد نگویم که:
– اتفاق مهمی نیست اوضاع میتوانست بدتر هم بشود .
-هر اتفاقی دلیلی دارد.
– برای چیزهایی که داری شکرگزار باش.
– این اتفاق بخشی از نقشه خداست.
– حتما حکمتی داشته است .
– شادی و خوشبختی یک انتخاب است ( در واقع این جملات و جملات مشابه یعنی اگر ما احساس خوشبختی نمی کنیم یا ناراحت هستیم این انتخاب ماست و تقصیر خودمان است !)
– کسی که فوت کرده اکنون در جای بهتری است پس ناراحت نباش.
واقعیت این است که همه این سخنان با نیت خوبی بیان می شود اما هیچ فایده ای ندارد . واکنش درست در این شرایط را نمی توان با دستورالعمل مشخصی گفت چرا که هیچ دستورالعمل مشخصی برایش وجود ندارد اما گودمن در کتاب خود به چند توصیه در این رابطه می کند :
وقتی کسی مشکل خود را با ما در میان میگذارد لازم است که این مراحل را اجرا کنیم:
– اول از همه به او خوب گوش بدهیم و شنونده فعالی باشیم یعنی نگاه ما و حواس و تمرکز ما کاملاً به فرد باشد.
-در مرحله بعد سعی کنیم آنچه باعث می شود فرد رنج بکشد را شناسایی کنیم.
-و در مرحله سوم م به احساسات و شرایط فرد اعتبار بخشیده و با او همدلی کنیم می توانیم بگوییم :
- واقعا متاسفم که در این شرایط قرار داری.
- واقعا دشوار است.
و اگر بخواهیم به صورت عملی حمایت خود را نشان دهیم می توانیم مرتب از آن فرد خبر گرفته و در دسترس او باشیم و به او اطمینان دهیم که حضور داریم و در کنارش هستیم حتی می توانیم بگوییم:
– نمیدانم در این لحظه چه بگویم اما در این موقعیت دشوار در کنارت هستم .
ریشه مثبت گرایی :
مثبت اندیشی در آمریکا بخش جدایی ناپذیر از فرهنگ آنهاست ،مردم باید به شغل شان علاقه داشته باشند باید برای هر چیز سپاسگزار باشند و باید زندگیشان را دوست داشته باشند.
رسانه ها نیز نقش اساسی داشتند و غالباً از افرادی تجلیل می شد که به بهترین شکل از پس شرایط دشوار بر آمده اند ، مانند فردی که با وجود بیماری و معلولیتی که دارد همچنان لبخند می زند و به زندگی خود ادامه می دهد چرا که مبارزه و جنگیدن یکی از فرصت ها و امکاناتی است که در اختیار ما قرار گرفته و ما باید از آن استفاده کرده و شکرگزار باشیم .
آنچه از فرهنگ و جامعه خود یاد گرفته ایم این است که باید از منفی گرایی اجتناب و تا حد امکان سرکوبش کنیم چرا که تنها گزینه و کلید خوشبختی مثبت گرایی است .
البته باید بدانیم که در طبیعت انسانها اینگونه نبوده است که مثبت فکر کنند، اتفاقا اگر در طبیعت انسان چیزی باشد آن منفی نگریست ، چرا که منفی نگری محصول تکامل ماست و نوعی ماشین نجاتبخش ما در واقع مغز ما به گونهای برنامهریزی شده است که دائما به دنبال تهدیدها باشد ، این منفیگرایی باعث بقای ماست و مثبت اندیشی زاده فرهنگ است.
در ایران هم سالهاست که این نگرش مثبت اندیشی بصورت سمی بواسطه کتابهای ترجمه شده و آموزش های موجود زیاد شده است .
مثبت اندیشی سمی نه تنها ما را خوشحال نمیکند بلکه در دراز مدت میتواند باعث بیچاره شدن ما نیز بشود.
تقریباً در قرن 19 آمریکا را “دنیای نو” می خواندند و بیشتر مهاجرین به آمریکا در آن زمان پیرو پروتستانیسم اصلاح شده بودند که اصطلاحاً به آن ها کالونیست می گفتند.
در واقع این افراد باور داشتند که انسانها ذاتاً گناهکارانی دیو سیرت هستند و زندگی چیزی نیست جز سخت کوشی و کار و تنها راه رهایی از گناهان انسان ها امید به خداوند است .
در این جوامع چیز زیادی برای سرگرمی و امید وجود نداشت ، نگرش و نحوه اندیشیدن این افراد به شدت منفی بود فردی به نام فینیاس کویمبی phineas quimby که وی را ” پدر معنوی” جنبش “تفکر نوین” میدانند و در واقع یک ذهن گرا و متخصص علم هیپنوتیزم بود البته نه از آن دسته افرادی که نگرش علمی داشته باشند ، وی باور داشت که بیماری های جسمی از ذهن ما تاثیر می گیرند و دلیل آن ها باورهای غلط است ، پس برای درمان بیماری های خود باید ابتدا افکار خود را تغییر داده و مثبت فکر کنیم .
این جنبش و طرز فکر خیلی زود در بین مردم بسیار محبوب شد چرا که مردم از اینکه بتوانند کنترل زندگیشان را از طریق فکر و باور مثبت به دست بگیرند بسیار خوشحال بودند و در واقع این نحوه تفکر و اندیشه نو نسبت به دیدگاه بدبینانه و منفی نگری که در دنیای نو و کالوینیست ها وجود داشت به نوعی باعث تحولی شادی بخش در زندگی به حساب می آمد،
به مرور باور مثبت اندیشی به جامعه پزشکی و روانشناسی هم وارد شد و در دهه ۱۹۳۰ به بخشی از دستورالعمل های دستیابی به شادی و قدرت و موفقیت تبدیل شد و بعدها در قرن ۲۱ تبدیل به یک صنعت چند میلیارد دلاری و بخش جدایی ناپذیر فرهنگ غربی شد.
در حالی که نتایج مطالعات اجتماعی عمومی نشان میدهد که از سال ۱۹۷۲ هیچ تغییر و تحولی در میزان شاد بودن در آمریکا رخ نداده و در حقیقت زندگی که بر پایه مثبت اندیشی سمی شکل بگیرد در بلند مدت بسیار سخت است چرا که در در مواجهه با احساسات و هیجانات منفی و موقعیت های سخت که بخشی جدایی ناپذیر و طبیعی از زندگی هر انسان به شمار می رود خیلی سخت است که همیشه مثبت فکر کرد و می تواند منجر به این شود که ما در “مارپیچ شرم” گرفتار شویم.
مارپیچ شرم چیست؟
ما غمگین و عصبانی می شویم ودیگران از ما میخواهند که نیمه پر لیوان را ببینیم و مثبت فکر کنیم و یا چیزی شبیه به این یا شاید خودمان به خودمان گوشزد کنیم که باید مثبت تر فکر کنیم در نهایت نتیجه این میشود که ما غمگین تر و عصبانی تر خواهیم شد و احساس گناه خواهیم کرد که چرا این احساسات ناخوشایند را تجربه میکنیم برای همین حتی ممکن است این احساسات را سرکوب کنیم و در واقع در مارپیچ شرم گیر میکنیم .
تحقیقات علمی نشان میدهند سرکوب عواطف میتواند باعث استرس شود لازم است حق را به خود بدهیم که گاهی احساس ناراحتی کنیم و دیگر هیجانات ناخوشایند را تجربه کنیم چرا که نه تنها ضرر ندارند بلکه میتوانند برای ما خوب هم باشند ، پس به جای سرکوب این احساسات و هیجانات لازم است یاد بگیریم واکنش خود را نسبت به بروز آنها مدیریت کنیم ، یعنی سعی کنیم احساسمان را احساس کنیم بدین صورت که به خود اجازه دهیم احساساتمان را از ابتدا تا انتهایش را تمام و کمال تجربه کنیم و بگذاریم احساسات بروز کنند و به اوج خود برسند و سپس فرو نشینند چون بدن ما برای تجربه و پردازش یک احساس ، نیاز دارد که این چرخه را به صورت کامل طی کند.
جایگزین مثبت اندیشی سمی در ارتباط با خود :
وقتی احساس یا هیجان پیچیده به سراغ ما می آید از آن فرار نکنیم آن را ببینیم و روی آن اسم بگذاریم مثلاً آیا من غمگینم ،خشمگینم ،کنجکاوم، و استرس دارم یا ناامیدم یا …در مرحله دوم خوب است که این احساس را در بدن خود تجربه کنیم:یعنی با احساس همراهی کنیم و اجازه دهیم اوج بگیرد و عبور کند و ببینیم در کجای بدن ما خود را بروز میدهد بعضی هیجانات مثل فشاری بر روی قفسه سینه بروز می کنند ، بعضی ها باعث میشوند دست ها سرد شوند یا احساس فشاری در گلو یا پشت سر یا داغ شدن سر یا به اصطلاح فرو ریختن دل و…. هر هیجان با توجه به نوع و حتی خود فرد می تواند بروزی متفاوت داشته باشد ولی لازم است ما به این نشانه های جسمی نیز دقت کنیم و از طرفی می توانیم با این احساس خود همراهی کنیم مثلاً با تنفس عمیق ، گریه کردن ، تمرینات فیزیکی ، مدیتیشن ، چند حرکت سریع ورزشی یا چند حرکت کششی و…
پذیرش رادیکال:
به عقیده گودمن پذیرش رادیکال پادزهر مثبت اندیشی سمی است و به این معنی است که موقعیت کنونی خود را همانگونه که هست بپذیریم و این را قبول کنیم که گاهی کاری از دست ما بر نمی آید و نمی توانیم شرایط را تغییر دهیم حتی اگر این شرایط بر وفق مرادمان نباشد.با تمرین پذیرش رادیکال و احساس کردن احساسات خود واقعیت را پذیرفتهایم و دیگر در مرحله انکار نبوده و تلاش نمی کنیم که صورت مسئله را پاک کنیم مسلماً این کار روشی نیست که به راحتی انجام شود و نیاز به تمرین دارد.
نکته مهم در رابطه با مثبت اندیشی سمی این است که لازم است برای ازبین بردن ساختارهای ظالمانه اجتماعی فرهنگ مثبت اندیشی سمی را به چالش بکشیم چرا که این شیوه نگرش باعث ایجاد نابرابری و تبعیض در اجتماع می شود از نابرابری های نژادی گرفته تا نابرابری های جنسیتی و طبقاتی در واقع مثبت اندیشی مثل سلاحی است که با آن میتوان این نابرابری ها را طبیعی نشان داد ، در مقالات بعدی در این مورد بیشتر توضیح خواهم داد.
کلام آخر
در این مقاله گفتیم که یک تفکر مثبت به طور کلی مضر نیست ولی اگر باور داشته باشیم که فقط باید مثبت اندیش باشیم میتواند باعث شود مشکلات و آسیبهای جدی را نادیده گرفته و از آنها غافل شویم در واقع مثبت اندیشی سمی افراد را تشویق می کند که احساسات و هیجانات ناخوشایند خود و دیگران را نادیده بگیرند و همیشه به دنبال ایجاد احساسات و هیجانات خوشایند باشند و سپس به بررسی ریشه های مثبت اندیشی سمی پرداخته و راهکارهایی را به عنوان جایگزینی برای مثبت اندیشی سمی در ارتباط با خود و دیگران مثل پذیرش رادیکال و… و ارائه کردیم .
دیدگاهتان را بنویسید