دوستان نگو و نپرس
باید اعتراف کنم که من هم خودم یک آدم نگو و نپرس هستم که البته دارم تمرین میکنم این چنین آدمی نباشم.
آدمها به دلایل مختلفی یک فرد نگو و نپرس میشوند:
1-بعضی آدمها فقط به خاطر اینکه به فکر خودشون هستند .
2_ بعضی آدمها به خاطر اینکه مایل نیستند گفتگوهای صمیمانه برقرار کند .
3_یک عده هم به خاطر اینکه فکر میکنند گفتن و پرسیدن از خود و دیگران عملی ناپسند است و فضولی در زندگی دیگران یا نقض حریم شخصی است.
4_ دلیل دیگری هم میتواند داشته باشد و آن این که این افراد نمیدانند چطور همدردی کنند و چه بگویند .
من شخصا قبلا جزء گروه سوم بودم و در حال حاضر دارم سعی میکنم از گروه چهارم هم خارج بشوم .
فیل بزرگ را ببین
وقتی کسی دچار غم وسوگ یا از دست دادن میشود ، مثلا : فوت یکی از عزیزان ،شکست کاری،شکست عاطفی ،طلاق،شکست در فروش ، قبول نشدن در آزمونی ،مبتلا شدن به بیماری لاعلاج یا سخت و….
این فقدان و شکست مثل فیل بزرگی میماند که در همه جا و همه لحظات همراه ماست ، ولی شاید حتی خود ما که دچار فقدان شدیم هم برای اینکه درد کمتری را تجربه کنیم بودن این فیل را در زندگی خود ناخودآگاه انکار می کنیم و مردم ، حتی نزدیکترین دوستانمان هم ممکن است دائما ازپرسش یا یادآوری یا صحبت حول این موضوع بنا به یکی از دلایل بالا طفره بروند .
من آماری ندارم و پژوهشی هم ندیدم ولی به تجربه متوجه شدم که حتی افراد تحصیلکرده هم به راحتی در دسته سوم قرار میگیرند و پرسیدن و صحبت کردن در مورد فقدان افراد را نقض حریم شخصی میدانند و هم مثل خود من جزء دسته آخر هستند یعنی الان که متوجه شدم لزوما پرسیدن و همدلی کردن نقض حریم شخصی نیست ،ولی بلد نیستیم در این شرایط چه بگوییم .
وقتی فقدانی پیش می اید( شکست ، طلاق ، از دست دادن و…) برای همدردی به خانه های همدیگر می رویم یا باهم در کافی شاپ قرار می گذاریم ولی در مورد هر چیزی صحبت میکنیم از گرانی ها گرفته تا سقوط هواپیما در نپال و سوراخ شدن لایه اوزون و… فقط از دردی که طرف مقابل در حال تحمل کردنش است حرفی نمی زنیم یا به یک اشاره کوچک اکتفا کرده و از صحبت درمورد آن طفره میرویم .
شاید ما فیل بزرگ را نادیده میگیریم چون فکر میکنیم ممکن است با صحبت درمورد این مساله فرد ناراحت شده و ترجیح می دهیم خاطرات او را یاداوری نکنیم تا دردی بر دردهای او اضافه نشود و این در حالیست که فرد در تک تک لحظات زندگی ، خود متوجه آن اتفاق هست .
در کنار کسانی که فیل بزرگ را نادیده می گیرند ،افرادی هستند که آن را تا حد موش کوچک میبینند ،هر چند نیت و هدف آنها تسکین درد است و سعی میکنند با خوش بینی و جلب اطمینان فرد از ترس آنها کم کنند با جملاتی مثل:
راحت شدی ترکت کرد ، خیلی پر توقع و زیاده خواه بود ! برو خدا رو شکر کن اگه بچه ات فوت شده ،اقلاهمسرت و آن یکی بچه ات سالم هستند ! ناشکری نکن اگه همسرت فوت شد اقلا یه سقفی بالا سرت داری و با بچه ها آواره کوچه و خیابان نمی شوی ! این کار نشد اشکالی نداره برو خدا رو شکر کن تنت سالمه میتونی دوباره شروع کنی و …..
نه اینکه این جملات کلا نادرست باشند ولی لزوما در زمان درست و به نحو درستی به کار نمیروند .
رفتار سالم و موثر چیست ؟
حالا ممکنه این سوال برای شما پیش بیاید که کار درست و بهتر چه میتواند باشد؟
_ خوب است باور خودمان را تغییر دهیم از اینکه پرسیدن ما از احوالات فرد و اینکه با غم و درد خود چه می کند نقض حریم شخصی اوست ،چرا که حتی افرادی که بدترین رنج ها را تحمل کردند اغلب تمایل دارند درباره آن صحبت کنند ،در واقع سوالات شخصی ،سوالات انسانی هستند و لازمه از افراد پرسیده شوند،چون اغلب افراد دوست دارند در مورد دردهای خود صحبت کنند.
و لازم است به عنوان یک فرد فقدان دیده بدانیم که نادیده گرفتن احساساتمان به معنی محافظت از آنها نیست در واقع با سکوت کردن همیشگی ،اغلب از خانواده ،دوستان واطرافیان خود جدا می شویم .
حتی در شرایط معمولی تنها ماندن با تفکراتمان می تواند دردناک باشد.
در یک پژوهش یک چهارم از زنان و دو سوم از مردان را انتخاب کردند تا با نشستن در تنهایی به مدت 15 دقیقه شوک الکتریکی دردناکی را تجربه کنند ،نتیجه این بود که سکوت میتواند درد و رنج را افزایش دهد .
_ دومین کاری که شاید بتواند کمکی باشد برای افرادی که درد و فقدانی را تجربه می کنند این است که سعی کنند نقش تسهیل کننده و باز کننده را داشته باشیم ( این اصطلاحی است که شریل سندبرگ در کتاب راه حل جایگزین از آن استفاده کرده است )،بازکننده ها بر خلاف نگو و نپرسها سوالات زیادی می پرسند وبدون قضاوت به پاسخ ها گوش می دهند، یک فرد باز کننده از یادگیری و احساس پیوستگی با دیگران لذت می برد این افراد می توانند در زمان بحران تفاوت بزرگی ایجاد کنند مخصوصا برای افرادی که کم حرف هستند .
_ بدانیم برای کسی که دردی دارد مثل فقدان یا سوگ یا …شاید پرسیدن سوال “چطوری؟” دردناک باشد چون واقعا نشان نمی دهد که چیز غیر طبیعی رخ داده ، بهتر است اینگونه احوالپرسی کنیم : ” امروز چطوری ؟” چون این جمله از طرفی نشان می دهد متوجه احوالات ناخوب فرد هستیم و قصد داریم از وضعیت امروز او خبردار شویم و از طرفی بصورت ضمنی به فردی که درحال تحمل دردی است کمک میکند که متوجه شود غم و درد و رنجش ابدی نیست و می تواند در آینده تسکین پیدا کند .
حالا یک مرور کوتاه داشته باشیم :
متوجه شدیم افراد به چهار دلیل میتوانند جز نگو نپرس ها باشند:
_صرفا به فکر خود هستند .
_عدم تمایل به برقراری ارتباط صمیمی.
_ باور به اینکه صحبت و پرسیدن نقض حریم شخصی فرد است.
_ بلد نیستند چگونه بپرسند و همدلی کنند .
و همچنین متوجه شدیم که پرسیدن سوالات در مورد وضعیت زندگی فردی که در بحران است لزوما به معنای نقض حریم شصی فرد نیست مخصوصا اگر ما بدون قضاوت شنونده باشیم .
در کنار همه این موارد لازم است به عنوان فردی که فقدان دیده یا در آینده خواهد دید ،بدانیم که نادیده گرفتن احساسات و انکار آنها و سکوت کردن به معنی محافظت از خود نیست .
دیدگاهتان را بنویسید