جستجو برای:
  • خانه
  • مقالات
  • فروشگاه
  • درباره و تماس با ما
 
  • 09305418785
  • info@parinazpooramin.ir
‌پری‌ناز  پورامین
  • خانه
  • مقالات
  • فروشگاه
  • درباره و تماس با ما
0

ورود و ثبت نام

بلاگ

‌پری‌ناز پورامینمقالاتمقالات۱۲ قانون زندگی

۱۲ قانون زندگی

31 اردیبهشت 1402
ارسال شده توسط پری ناز پورامین
مقالات
265 بازدید

زندگی یک مبارزه دائمی است…

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در شرایط سخت از خود بپرسید: پس کی همه چیز درست می شود ؟!!

 

واقعیت این است که زندگی پر از آزمایش های مختلف ،سختی‌ها و دشواری‌ها است و هیچ تضمینی برای حل هیچ یک از این مصائب وجود ندارد .

حتی در آینده نیز ممکن است با مشکلات بیشتری روبرو شویم ولی زندگی زیبایی و خوشی های کوچک و بزرگ نیز دارد و کافیست آنها را پیدا کنیم  ، اما چگونه؟

      در این مقاله که برداشتی بسیار مختصر ازکتاب ” ۱۲ قانون زندگی “ نوشته جردن پیترسون می باشد ،قرار است به صورت خیلی خلاصه و فقط به عنوان سرنخی ، این ۱۲ قانون را گفته  تا شاید کمکی باشد تا بتوانیم با استفاده از از راهکارهای کاربردی آن مشکلات و چالش های موجود در مسیر زندگی خود را بهتر مدیریت کنیم .

(جردن برنت پیترسون ( Jordan B. Peterson ) روان‌شناس بالینی، مؤلف و صاحب‌نظر کانادایی است) .

       پیترسون در این کتاب بیان کرده است که برای اینکه بتوانیم از ایجاد بی نظمی در زندگی خود جلوگیری کنیم، لازم است معنای واقعی زندگی را کشف کنیم ،چرا که بروز این بی نظمی ها اغلب به دلیل این است که از قوانین مهمی در زندگی بی خبر هستیم.

وی در این کتاب فهرست خواندنی از ۱۲ قانون ارزشمند برای یافتن معنا و رهایی از هرج و مرج در مسیر زندگی جمع‌آوری کرده است که می تواند در زمان چالش ها به ما کمک کند .

 

قانون اول : صاف بایستیم و شانه هایمان را عقب بدهیم

       پیترسون معتقد است که  ما باید به دنبال پیدا کردن مفهوم مثبت در هر شرایطی باشیم ،مثلاً در شرایطی که ناراحت ، خشمگین یا … هستیم ضمن اعتبار دادن به این احساسات ناخوشایند و بررسی دلیل ایجاد آن و پذیرش این احساسات ، خوب است در نهایت سعی کنیم تا ابعاد مثبت  هر مسئله یا شرایطی را نیز پیدا کنیم .

       جردن پیترسون در کتاب خود اشاره به تحقیقاتی می کند که بر روی پرندگان و حیوانات انجام شده : دانشمندان در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند که بین موجودات ،چالشها و رقابت هایی وجود دارد، یعنی  موجودات در بین خودشان  سلسله مراتبی دارند که آنها را  به دسته های ضعیف وقوی تقسیم  می کند .

به عنوان مثال شاه میگو ها که در اقیانوس های بزرگ زندگی می کنند برای به دست آوردن بهترین و امن ترین  غذا و سرپناه ، جسورانه با یکدیگر مبارزه می کند که در این رقابت ها تعادل فعالیت های شیمیایی در گروه بازنده و برنده متفاوت است.

در واقع میزان هورمون سروتونین ( serotonin )در گروه برنده بیشتر بوده و مقدار اکتوپامین در افراد بازنده معمولاً بیشتر است.

این در حالی است که  سرتونین بیشتر باعث می شود که  میگو ها چابک تر و راست قامت تر باشند و اکتوپامین (octopamine ) زیاد در بازنده ها باعث می شود که آنها خمیده تر و سفت تر باشند.

پس در ظاهر، شاه میگو هایی که که برنده هستند صاف تر و بزرگتر از شاه میگو هایی که بازنده هستند دیده می شود ،در نتیجه  شاه میگوهای برنده احساس ترس بیشتری را به بازنده ها القا می کنند و باعث می‌شوند که این بازنده ها همواره در حالت تسلیم باقی بمانند.

چرخه برد و باخت

پس می‌توان حدس زد که چنین چرخه های برد و باخت که در بین حیوانات وجود دارد می تواند برای انسان ها نیز وجود داشته باشد.

همانطور که مطالعات نشان داده است افرادی که معتاد یا افسرده هستند به احتمال بیشتری از حضور در شرایط رقابتی فرار می کنند و این موضوع باعث افزایش حالات و افکار ناخوشایند در آنها شده و در نتیجه فعالیت های آنها  در حیطه رقابتی کمتر می شود ، پس افسردگی و کاهش عزت نفس آنها ادامه می یابد و این چرخه تا زمانی که متوقف نشود ادامه پیدا می کند.

در نتیجه اگر می خواهیم در زندگی نتایج بهتری به دست بیاوریم خوب است که سرمان را بالا نگه داشته و ژست یک برنده را به خود بگیریم (  البته نویسنده این مقاله خیلی با این ایده موافق نیست،  اگر کنجکاو شدید، دلیل این عدم موافقت را می توانید در این مقاله  بخوانید).

 

قانون دوم : با خودمان مثل کسی رفتار کنیم که گویی مسئول کمک کردن به او هستیم

برای توضیح این مسئله پیترسون مثال جالبی می زند : تصور کنید که حیوان خانگی در خانه دارید و متوجه می شوید مریض شده اغلب اولین اقدامی که انجام می دهید این است که او را به دامپزشکی برده داروهای تجویز شده توسط پزشک را به موقع به او داده و از او مراقبت میکنید تا  بهتر شود، حالا اگر این مریضی و بی حالی برای خود ما اتفاق بیفتد ،چقدر امکان دارد به دکتر برویم؟ و اگر دارویی برای ما تجویز شود چقدر احتمال  دارد داروها را کامل مصرف کرده  و آن را نادیده نگیریم؟

به نظر شما چرا ما آنقدری که که به مصرف صحیح دارو برای حیوان خانگی مان اهمیت می‌دهیم به مصرف دارو برای خودمان اهمیت نمی دهیم؟

     پیترسون در این کتاب اشاره می‌کند که شاید یکی از دلایل این مسئله این باشد که ما در اعماق وجود خود نسبت به نقص ها و نقاط ضعف خود آگاه هستیم در نتیجه خود را لایق مراقبت و داشتن احساسات خوب نمی دانیم ، در حالی که باید یاد بگیریم ، ما همان قدر که به دیگران اهمیت می دهیم لازم است از خودمان هم مراقبت کنیم و به خود اهمیت بدهیم البته او به ریشه های دیگری از  این احساس عدم ارزشمندی نیز در این کتاب خود پرداخته است .

 

قانون سوم :  با افرادی دوست شویم که بهترینها را برای ما می خواهند

برخلاف تصور خیلی ها اگر در یک محیط کار پویا شخصی گوش گیر جزء کارمندان آن باشد، به جای آنکه آن شخص گوشه گیر با احساسات منفی از کل تیم تاثیر بگیرد و عادت های مثبتی پیدا کند ، معمولاً برعکس باعث گسترش عادتهای بد شده و عملکرد و بازدهی گروه را پایین می آورد ، این مسئله در مورد زندگی شخصی ما و دوستان و اطرافیان ما نیز صدق می کند.

لازم است برای انتخاب دوستان خود هوشمندانه عمل کنیم و بدانیم که این کار هیچ ربطی به خودخواه بودن ما ندارد.

 

قانون چهارم:  خودمان را با کسی که دیروز بودیم مقایسه کنیم نه با فرد دیگری 

در واقع وقتی خودمان را با دیگران مقایسه می کنیم ،تصور می کنیم که در شرایط سیاه و سفید مطلق هستیم ، یعنی یا موفق هستیم یا یک بازنده و در نتیجه چه باعث می‌شود که پیشرفت های کوچک و مقطعی خود را نبینیم و تمرکز ما از جنبه های فردی زندگی مان به سمت تفاوت هایی که با دیگران داریم پرت می‌شود.

پس برای دانستن میزان پیشرفت خود کافیست که دستاورد های امروز خودمان را با آنچه در گذشته به دست آوردیم مقایسه کنیم و فهرستی از مواردی که برای بهبود شرایطمان در آینده  نیاز داریم تهیه کنیم .

 

قانون  پنجم : اجازه ندهیم فرزندانمان کاری کنند که از آنها متنفر شویم

قانون پنجم به این موضوع تاکید می‌کند که ما به عنوان والدین  فرزندمان باید مانند یک دوست و حتی در بعضی مواقع بیش از یک دوست برای فرزندان خود باشیم و بتوانیم مسئولیت پذیری را در کودکان خود پرورش دهیم .

پیترسون سه روش کلیدی که کمک می کند ما بتوانیم فرزندانی مهربان و مسئولیت پذیر تربیت کنیم را نیز عنوان کرده است:

 ۱-  محدود کردن قوانین :

چون قوانین زیاد ممکن است باعث شود که کودکان با آنها به مقابله برخیزند ، خوب است چند اصول اساسی و قابل درک برای کودکان خود مشخص کنیم و از آنها بخواهیم که که این قوانین را رعایت کنند

 

 ۲-  استفاده از حداقل نیروی لازم : 

قوانین زمانی تاثیرگذار هستند که منصفانه و قابل انجام باشند و لازم است در صورت تخطی از قوانین ، اخطار و گاهی تنبیه انجام شود .

البته که برای کودکان  بیشترین تنبیهی که در نظر گرفته می‌شود این است که موقعیتی که یک کودک به آن علاقه مند است را برای مدتی محدود یا ممنوع کنیم ، مثلاً در صورت عدم رعایت قانون مورد نظر، کودک اجازه  دوچرخه سواری در بیرون را به مدت ۲۴ ساعت نداشته باشد.

۳-  حفظ هماهنگی والدین با یکدیگر: 

باید حواسمان باشد که کودکان خیلی زود متوجه اختلاف‌نظرهای والدین می‌شوند و از این مسئله سوء‌استفاده کرده تا شرایط را به نفع خود پیش ببرند.

 

قانون ششم :  قبل از آنکه از دنیا انتقاد کنیم رفتار خودمان را اصلاح کنیم

در واقع این قانون به ما یادآوری میکند که خودمان باید مسئولیت اعمال خود را بپذیریم .

پذیرفتن مسئولیت اعمال خود به معنی قبول کردن این است که ما باید در مورد دستیابی به اهداف خود و بهبود شرایط زندگی خودمان تلاش کنیم  و با علم به این مسئله که عوامل داخلی و خارجی زیادی بر زندگی ما اثر می گذارندکه حتی گاهی تحت کنترل ما نیستند ، اما ما مسئول انتخاب ها، اعمال و رفتارهایمان در زندگی خود هستیم و باید برای بهبود شرایط خود و جامعه تلاش بکنیم .

 

قانون هفتم  : آن چیزی را دنبال کنیم که هدفمند باشد نه آن چیزی که مصلحت آمیز است

کسانی که  این دنیا را پر از ناامیدی می بینند اغلب خود را  درگیر لذت های کوچک و ناگهانی می کنند تا بتوانند بودن در دنیا را تحمل کنند .

وقتی چنین دیدگاه سطحی و بدون هدفی داشته باشیم خود را در ظاهر به بیخیالی زده و با لذت هایی همچون خوردن ،استفاده از الکل و مواد مخدر و سایر رفتارهای مخرب سرگرم کرده و سعی می‌کنیم از شرایط موجود فرار کنیم.

از طرفی عده‌ای دیگر با این دیدگاه که در آینده چیزهای بهتری به دست می آوریم ،زمان حال خود را برای خوش بودن از دست می‌دهند و امروز خود را فدای فردایی بهتر می کنند.

روش درستی که در این کتاب به آن اشاره شده این است که، به جای دنبال کردن خوشنودی و رضایت های لحظه‌ای در پی اهداف معنادار باشیم و تلاش خود را برای رسیدن به اتفاقات بهتر ،بیشتر کنیم.

 قانون هشتم : راستگو باشیم  یا حداقل دروغ نگوییم

روانشناس اتریشی آلفرد آدلر معتقد است که ما به این دلیل دروغ می گوییم که فکر میکنیم برای به واقعیت رساندن یک هدف ضعیف هستیم .

در واقع یکی از دلایل دروغ گفتن ما به خودمان و دیگران رسیدن به چیزی است که فکر می‌کنیم به آن نیاز داریم.

 

قانون نهم :  تصور کنیم طرف مقابل ما ممکن است چیزی را بداند که ما نمی دانیم

وقتی وارد گفتگوی فردی یا گروهی می شویم و در مورد موضوعی صحبت می کنیم ،خوب است که نظرات همه را جویا شویم و یک موضوع را از جوانب مختلف بررسی کنیم، نه آنکه در یک گفتگو صرفا برای برنده شدن در بحث و به دنبال رقابت با بقیه وارد مکالمه شویم .

 

قانون دهم:  در گفتار خود دقیق باشیم

داشتن زبان دقیق و واضح، راه ما را برای رسیدن به اهدافمان هموارتر می‌کند.

برای درک بهتر این قانون خوب است به دو مثال زیر توجه کنیم :

زمانی که بیمار می شویم و به پزشک مراجعه میکنیم وقتی پزشک از ما می پرسد حالتان چطور است ، فقط با گفتن  جمله ” حالم خوب نیست ” دکتر نمی تواند تشخیص مناسبی برای ما بدهد و لازم است علائم و شرایط حال خود را به صورت دقیق توضیح دهیم که کجای بدن ما درد می کند ، چه حالت های جسمی و روحی تجربه می کنیم و…

یا زمانی که موضوعی در زندگی مشترک ما پیش آمده و باعث ناراحتی ما یا شریک زندگیمان شده است، بهتر است به صورت صادقانه و به طور واضح با زبانی ساده و دقیق با یکدیگر حرف بزنیم تا متوجه نیازها و خواسته های یکدیگر شده و بتوانیم این چالش را راحت تر حل و فصل کنیم.

پس لازم است که در زندگی خود همواره  از زبانی دقیق و مختصر، استفاده کنیم .

 

قانون یازدهم :  وقتی بچه ها اسکیت سواری می کنند مزاحمشان نشویم

این قانون اشاره به این مسئله دارد که ما نباید فطرت انسان را سرکوب کنیم

در واقع ما نمی توانیم قوانینی را ایجاد کنیم که ماهیت وجودی افراد را محدود می‌کند هر چند این قوانین باید محافظت‌کننده باشند ، اما نباید به گونه ای ووضع شوند که استعداد های خوب افراد را سرکوب کنند .

 

قانون دوازدهم :  وقتی به گربه ای در خیابان برمی‌خوریم نوازشش کنیم

این قانون اشاره به این دارد که بهترین کار در زندگی، این است که حتی از کوچکترین اتفاقات لذت بخش نیز استقبال کنیم .

درست است که زندگی سرشار از تکه های تاریک ،درد و غم است اما می‌توان از میان رنج و اندوه ،لحظات خوب را بیرون کشید و به خاطر آنها خوشحال شد .

یادمان باشد ،که اگر روز نبود تاریکی شب معنایی نداشت ، اگر این همه بی نظمی و هرج و مرج در دنیا وجود نداشت ، لذت نظم و ترتیب هم قابل درک نبود.

 

متشکرم که تا انتهای این مقاله همراهم بودید .

این کتاب  از نشر نوین را می‌توانید به صورت صوتی و متنی در اپلیکیشن های کتابخوانی نیز مطالعه کنید یا گوش بدهید .

 

در تلگرام
کانال ما را دنبال کنید!
در اینستاگرام
ما را دنبال کنید!

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

مهارت تعریف از خود
امید چیست ؟ چگونه آن را افزایش دهیم ؟
آیا من در مسیر توسعه فردی هستم؟
دیگه برای تغییر دیر شده و از من گذشته!!
تمرکز گوهر کمیاب و گرانبهای این روزهای ما
آسیب های بازدهی پایین چیست و چگونه می توان بازدهی خود را افزایش داد ؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
دسته‌ها
  • مقالات
نوشته‌های تازه
  • مهارت تعریف از خود
  • ۱۲ قانون زندگی
  • امید چیست ؟ چگونه آن را افزایش دهیم ؟
  • آیا من در مسیر توسعه فردی هستم؟
  • دیگه برای تغییر دیر شده و از من گذشته!!
من پری‌ناز پورامین هستم

مربی و مدرس رشد و توسعه فردی و نویسنده کتاب الکترونیکی ” افسانه های اعتماد به نفس و عزت نفس ”
کمک میکنم با شناخت بهتر خودمون و یادگیری مهارت های لازم به بهبود کیفیت زندگی خودمون و دیگران کمک کنیم .

  • 09305418785
  • parinaz_pooramin@yahoo.com
فهرست سفارشی
  • خانه
  • مقالات
  • فروشگاه
  • درباره و تماس با ما
تمام حقوق برای خانم پری ناز پورامین محفوظ است.

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت